وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

دعا کن...

شاید بزرگترین آرزوی تو، کوچکترین معجزه ی خدا باشد...

+به من که خیلی امید میده این جمله...

  • وندا :)

"پدرم به من نصیحتی کرد، که هنوز در ذهنم میچرخد، گفت: هر وقت میخواهی از کسی ایراد بگیری، یادت باشد همه ی مردم دنیا شانسی را که تو داشتی، نداشتند..." *

خیلی جمله ی سنگینیه به نظرم... این روزا خیلی بهش فکر میکنم و تا میام به کسی ایراد بگیرم، یادش میفتم...

برای همین به نظرم هیچ کس مستحق حرف و ایراد نیست.. حتی اونی که به نظر ما ظالمه! همون فرد اگر تو یه خانواده و شرایط دیگه ای بود میتونست اینجوری نباشه!!

برای همین بعضی وقتا فکر میکنم جهنم خیلی خلوته! شایدم هیچکس نباشه اونجا!! چون خدا خیلی مهربون و عادله!

نظر شما چیه؟!

 

*اسکات فیتز جرالد

  • وندا :)
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۲۴
  • وندا :)

تو این هفته یه تصمیم مهم گرفتم

این که امسال بی خیال کنکور شم و انرژی ام رو ، رو کارم بذارم.. با مدیر پروژمون صحبت کردم و قرار شد که امسال استخدام شم و پروژه ای کار نکنم.. 

قصد دارم تو همین حوزه هوش تجاری و داده‌کاوی دوره بگذرونم تا قوی تر شم 

اولش خودم رو سرزنش کردم که چرا زودتر این تصمیم رو نگرفتم که یادم اومد، من کلا نمیدونستم این حوزه کاری رو دوست دارم یا نه؟ و اینکه میخواستم وقت آزاد برای کنکور داشته باشم..

چرا می‌خواستم کنکور بدم؟ چون فکر می‌کردم اگر MBA بخونم اونجا در اثر تعامل با استادا و دانشجوها میتونم بهتر راهم رو پیدا کنم!

خلاصه.. نمی‌دونم یهو چجوری شد که دیدم از کارم خوشم میاد و حالا که فرصت پیشرفت دارم باید ازش استفاده کنم..

یه کار مهم دیگه که امسال می خوام بکنم تکمیل زبان هست.. حتما روش وقت می‌ذارم و کاملش می‌کنم

کار دیگه که دوست دارم پیشرفت کنم کوهنوردی هست..

تا الان دوتا دوره کارآموزی کوهپیمایی و هواشناسی کوهستان رو رفتم.. ولی تا حالا از ایستگاه یک توچال بالاتر نرفتم!!!

می‌خوام از همین ماه شروع کنم به کوه رفتن، از توچال شروع میکنم.. اولش تا ایستگاه ۲

بعد احتمالا برم کلچال .. تا همون وسطا

بعد دیگه هی بالاتر برم

و تا اون موقع مهرماه شده و میتونم با حقوقم وسایل کوه بخرم

البته دارم فکر میکنم که وقتی زمستون بشه نمیتونم برم، چون کوهپیمایی تو برف رو بلد نیستم و خیلی هم می‌ترسم..

 

+دوست داشتم اینا رو اینجا بنویسم که بعدا یادم نره چرا این تصمیم رو گرفتم! یا کلا میخواستم چه کار کنم؟!

++همسرم هم امسال کنکور داره و سرم شلوغ باشه راحت ترم :)

+++کلا می‌خوام یکم درگیر باشم به چیزای بی‌خود کم‌تر فکر کنم..

++++ در کنار همه‌ی اینا میخوام علاوه بر زومبا!! که دو ماهه میرم ، پیلاتس هم برم که به اون اندامی که دوست دارم نزدیک‌تر شم.. اگر دیدم خیلی بهم فشار میاد زومبا نمیرم

+++++ یادم رفت بگم!! سنگ نوردی هم دوست دارم! دو سال پیش می‌رفتم و رهاش  کردم! شاید فرصت پیش اومد و تونستم ادامش بدم.. به برنامم که می‌خوره!

++++++ الان یعنی خیلی جوگیر شدم؟ یا فکر میکنم خیلی کار میخوام انجام بدم؟!

 

 

  • وندا :)
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۸ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۰۳
  • وندا :)
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۶ شهریور ۹۸ ، ۰۵:۰۲
  • وندا :)

تا حالا پیش اومده از شدت ناراحتی و بغض کلی گریه کنید، بعدش یهویی انقدر حالتون خوب شه که نفهمید چرا اصلا گریه کردید؟؟

یه همچین حالیم این روزا

+بازم خداروشکر بعدش حالم خوب میشه...

  • وندا :)
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۳۹
  • وندا :)
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۱۲
  • وندا :)
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ شهریور ۹۸ ، ۰۲:۵۹
  • وندا :)