وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

با اومدن رتبه‌ها بیشتر از همیشه احساس خستگی میکنم... درسته که خیلی هم درست و درمون درس نخوندم ولی نمیدونم چرا حداقل دوست داشتم بهتر از این حرفا بشم

شاید کلا قید خوندن ام بی ای رو بزنم

شایدم به رفتن به شبانه حتی راضی بشم

چرا اون روزی نمیرسه که بگم همین بود! همینو میخواستم! این اون چیزیه که حاضرم در بدترین شرایط براش وقت بذارم و دوستش داشته باشم..

فعلا قصد دارم یکی از علایق فراموش شده! ام رو دنبال کنم

نجوم آماتور!! 

تا کی به خاطر دلایل مسخره از علایقم دست بکشم؟

بی خیال همه چیییی

پ.ن:  همچنان احساس نیاز به یه استراحت به شدت کافی و خوب دارم... از نوع فکری و جسمی!

  • وندا :)

قلبم یه چیزی میگه،

و مغزم یه چیز دیگه؛

خیلی سخته که تو زندگی 

قلب و مغزت رو یکی کنی...!


  • وندا :)

از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرِ آسمانم و آزرده ی زمین
امشب برای هرچه و هر کار خسته ام

دل خسته سویِ خانه تنِ خسته می کشم
وایا... از این حصارِ دل آزار خسته ام

بیزارم از خموشیِ تقویمِ روی میز
از دنگ دنگِ ساعتِ دیوار خسته ام

از او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبود
از خود که زخم خورده ام از یار خسته ام

با خویش در ستیزم و از دوست در گریز

از حالِ من مپرس که بسیار خسته ام

محمدعلی بهمنی

پ.ن: از جنگ دائمی درونم خسته ام...
  • وندا :)