وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

وندا

دنیا نیرزد که پریشان کنی دلی...

مگه غیر اینه زندگی؟

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۸ ب.ظ

طبق برنامه دیروز شروع کردم به دیدن دوره برنامه ریزی شخصی، تا اونجا که قرار شد فعلا همینجوری برای خودمون یه برنامه بنویسیم! یه برنامه که چشم انداز داره، هدف داره، استراتژی و عملیات . 

کلی فکر کردم! چشم انداز من چیه؟ چیه واقعا دوست دارم بهش برسم و رویایی باشه برام؟ چیه که با فکر کردن بهش صبح ها با حال خوب بیدار شم!! چیزی نبود!! کلی غصم گرفت! کلی چیز بود که دوست داشتم و در عین حال تفاوت زیادی برام نداشتن... .

گفتم اینجوری نمیشه که! لااقل برم ببینم بقیه آدما چه کار میکنن! چیه که حالشونو خوب میکنه...

خوندن زندگی نامه آدمای بزرگ کمکی نکرد که هیییچ بدتر افسرده شدم!! اگر قراره الگوم یکی مثل ایلان ماسک یا جف بروس باشه که من هیچ شباهتی ندارم بهشون.. بدتر هنگ کردم

یادم افتاد دوستم یه پادکستی معرفی کرده بود به اسم "رادیو کار نکن"، که در اون با آدمایی که کارشون رو دوست دارن و راضین صحبت میکنن.

از اونجایی که یکی از موضوعاتی که حس میکردم دوست دارم دنبال کنم! کار داده بود، رفتم دو قسمتی که با دو نفر که متخصص علوم داده بودن رو گوش کردم... یه جاهایی حسرت خوردم.. و یه جاهایی هم امیدوار شدم

حسرت کارایی که در دوران دانشجویی می‌تونستم انجام بدم و ندادم! البته هرچی بیشتر فکر می‌کنم میبینم تقصیری نداشتم و خب اینجوری شد دیگه..

امیدوار به اینکه هنوز وقت هست! اگر میخوام به چیزی برسم، اینکه دلیل واردنشدنم ترس باشه ،اشتباهه.. ترس از اشتباه اشتباهه.. چرا که اونوقت دیگه واقعا به چیزی نمیرسم.. باید شروع کنم.. نباید بترسم.. همین که شروع کنم خودش یک قدمه بزرگه! اگر دلیلم این باشه که دیگه برای من دیره اشتباهه! چون اگر همین الان شروع کنم هم بهش میرسم! حالا با دو سال تاخیر.. ولی می‌رسم

آخرش چی می‌خواد بشه؟ فوقش می‌رسم به اینکه کار دیگه ‌ای شروع کنم! ولی اگر این کار هم انجام ندم دو سال دیگه چی می‌گم؟ یه آدمی هستم که تجربه کمتر داره، حسرت داره که چرا هنوز چیزی که دوست داره رو پیدا نکرده!

اصن مگه همه باید خیلی بزرگ باشن! چندتا آدم هستن که کلی کار بزرگ انجام دادن! اگر فکر کردن به این چیزا قراره حالمو خراب کنه چرا باید بهشون فکر کنم! زمانی خوبه این فکرا که محرکی برای جلو رفتن باشه! نه اینکه بدتر دست و پا گیر و اذیت کن باشن... آدما با هم متفاوتن.. 

آره خلاصه.. آخرش به همون نتیجه همیشگیم رسیدم! اینکه دل‌رو به دریا بزنم و شروع کنم.. از زندگی و این لحظه ها لذت ببرم!

آخرش چی می‌خواد بشه؟؟؟ مگه غیر اینه زندگی؟ همیشه چالش.. همیشه انتخاب!

 

  • وندا :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی