اینکه بیش از یکسااال میگذره از نوشتنم در وبلاگ یعنی چی؟
فکر کنم به خاطر اینه که چندتا کانال دارم توی تلگرام و حرفام رو برای خودم تند تند اونجا مینویسم!
۱۴۰۲ برای من چگونه گذشت؟
به نظرم بیش از سالهای پیش بزرگ شدم، ظرفیت وجودیم بالاتر رفت. اتفاقات زیادی افتاد. سبک زندگیمون هم به نظرم تغییر کرد! مثلا رفتن سفرهای کوتاه!
سفر یک روزه به مشهد و شمال! جز چیزهایی هست که برام بولد بود.
یک شب در میون کافه بودنها!
مدیرم که به کار باهاش عادت کرده بودم رفت، یه مدت درگیر تحویل کارها بودم، مدیر جدید اومد و کارها رو به اون تحویل دادم. با اومدن مدیر جدید بیش از پیش با خودم مواجه شدم، فهمیدم غرورری دارم که سخته پذیرش آدمها برام. گذشت و گذشت و در نهایت تصمیمم این شد که برم و رفتم جای جدید، بهمن ماه بود. اولش کلی خوشحال بودم و بعد که اومدم دیدم یا خدا! یه سری کار که بدم میاد رو هم باید انجام بدم! ( البته اولش این بود و قراره سر و سامون بگیره)
این حس که بعد از مدتها حس کردم مسیرم مشخص تر و دلپذیرتر شده توی کار برام خیلی ارزشمنده و فکر میکنم جز توشههای بزرگ امسالم بود، احساس در مسیر بودن.
تا دقیقا روزهای آخر که مدیری که به خاطرش رفته بودم برام مدیر دیگهای گذاشت!
و اینجا بود که فهمیدم آها! باید بزرگ شم! باید بتونم خوبیها و مهارتهای بقیه رو بفهمم! فقط خودت خوب نیستی! بقیه رو هم دریاب!
و همه اینها به کنار، پدربزرگم که خیلییی دوستش داشتم فوت کرد، پذیرش نبودنش برام سخت بود و هست. و این تلنگر دیگری بود برام که بزرگ شو!
دوره تسهیلگری رفتم و اون هم خیلی خوب بود، باعث شد بیش از پیش کمی فراتر از خودم رو ببینم.
الان بعد افطار، و آخرین روز ۱۴۰۲ هست و دارم سپنج با حضور مهدی شجاعی میبینم، دلم جلا گرفت و لحظاتی به درون خودم سیر کردم و تصمیم گرفتم اینجا یکم بنویسم.
سال جدید چه میخواهم؟
همچنان بزرگ تر شدن ظرفیت و روحم، درک اینکه دنیا گذراست.
ذهنآگاه تر شدن.
یکم مادی تر:
در کاری که انجام میدهم زبانزد شوم و بتوانم مشاوره بدهم به شرکتهای دیگر.
آرزو:
پول زیاااااد!
و اینکه آخر سال خیلی جدی برای اومدن عضو کوچک جدید به زندگیمون فکر کنیم و برنامه ریزی کنیم.
- ۱ نظر
- ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۵۱