وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

درگیری‌های ذهنی این روزهایم

سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۰۱ ب.ظ

سی و یکمین روز از ماه شهریور سال ۱۳۹۹ آخرین روز کاریم در مرکز بود، از ۶ماه قبل برنامه ریخته بودم که تا شهریور بمونم و بعدش برم دنبال تجربه های جذاب تر! 

ولی وقتی به آخرش نزدیک شد، خیلی اضطراب داشتم! حالا چی میشه؟ اصن کدوم راه رو برم بهتره؟ برم با اون دوستم که بهم پیشنهاد همکاری داده؟ یا پروژه مهندس رو قبول کنم؟ یا با همکارم شرکت بزنیم؟؟ یا اصن فریلنسر و مشاور بشم؟؟؟

خلاصه که فکر میکردم هرچه سریعتر باید مشخص شه چه کار میخوام انجام بدم، وگرنه فرصت سوزیه! ممکنه دیگه هیچ وقت پیشنهادی نشه بهم.. اون وقت در آینده پشیمون نشم؟! نگم چرا احساسی عمل کردم؟؟ چون دو  موردش رو قلبا دوست نداشتم..

چند روز همینجوری مثل اسپند رو آتیش بودم.. 

اصن نمی دونم چرا نمیتونستم مثل قبلم آرامش داشته باشم! وقتی تصمیم گرفتم از مرکز بیام بیرون برنامم این بود:

دوره شریف استار، عربی، طراحی سایت نازخاتون!، ورزش، مطالعه دیجیتال مارکتینگ و سئو، یادگیری ماشین!! و حتی اگر وقت شد بی آی هم بخونم !

ولی حالا چند تا چیز بود که ازشون میترسیدم: اگر این کارایی که میخوام انجام بدم منو به هدفم نرسونه چی؟؟ اگر در آینده پشیمون شم که چرا اون یکی کار رو انجام ندادم چی؟ 

اصولا من اینجوریم که چند روز خیلی داغونم و بعد کم کم احساساتم واقعی تر میشه، از اضطرابم کم میشه و با خیال راحت تری میتونم تصمیم بگیرم، این وسط گوش دادن چندتا پادکست فوق العاده هم بی تاثیر نبود.. پادکست رایو راه با مجتبی شکوری، در رابطه با معنای زندگی، تله شادمانی و این حرفا. 

احساساتم واقعی تر شد، راحت تر تونستم به تصمیمم نزدیک تر شم. تا الان به این نتایج رسیدم: به دوستم بگم اگر شد در حد پروژه همکاری میکنم، با مهندس تماس بگیرم ببینم پروژه چقدر جدی هست و اگر جدیه قبولش کنم! چون برای تجربه و رزومه کاریم خوبه صرفا، و در ادامه از همکارم هم بخوام بیاد در این پروژه تو تیمم و اگر موفقیت آمیز بود بتونیم چندتا پروژه دیگه بگیریم. بعد دوباره ببینم چه خبره و شرکت بزنیم یا بزنم تو کار مشاوره؟!

عربی نمیدونم به کجا میرسه، عربی رو دارم برای بازرگانی یاد میگیرم، و در آینده نزدیک باید برنامه دقیق تری براش بریزم.

دوره شریف استار هم که جریان داره و برای توسعه فردیم عالیه! اصلا همینکه اومدم و دوباره شروع کردم به نوشتن به خاطر همونه! یکی از نقاط ضعفم بیان احساساتمه، که میخوام با نوشتن در وبلاگم به صورت مداوم بهش قوت ببخشم.

از فردا هم میخوام برم باشگاه و دوباره زومبا ثبت نام کنم، وقتی ورزش نمیکنم واقعا انگار چیزی در زندگیم کمه و حالم خیلی گرفتس! ولی ورزش دورهمی بهم نشاط و انرژی برای ادامه روزای سخت میده...

به امید روزهای بهتر

  • وندا :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی