وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

وندا

دل نوشته و افکار پریشان من

دوراهی

پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۵ ق.ظ

مامان و خاله و دایی معمولا آخر هفته ها میرن دماوند،به با ما هم همیشه میگن که بیایید.. آخرین باری که رفتم خیلی خسته شدم.. علاوه بر اینکه شلوغه و نمیشه آدم بیکار باشه، آخرشب جمعه خسته و کوفته میرسی خونه و صبح شنبه باید بری سر کار.. و این خیلی سخته برام

این هفته هم گفتن بیایید و من دوباره گفتم نه، به شدت نیاز به تنهایی و خلوت دارم چیزی که اونجا امکان پذیر نیست.. و کلا هم جو بعد از فوت دایی برای من غمگینه

ولی از طرفی وقتی یاد آخرین دماوندی که دایی محمد بود و من نرفتم میوفتم.. خیلی دلم میگیره..نکنه این آخر هفته هم آخرین وقت دیدارم با اونها باشه؟

خیلی حس بدیه...

  • وندا :)

نظرات  (۵)

چقدر بد 
:(
پاسخ:
:(
درسته که حس بدیه! ولی تو توی اون زمان نیاز به تنهایی داری و مسلماً نباید ناراحت باشی یا افسوس بخوری، اگر به جای موندن می رفتی و لذت نمی بردی بیشتر احساس ناراحتی توی اون زمان می کردی!.
پاسخ:
اوهوم.. اینم یه مدل نگاه به قضیه است 👌
با کامنت بالایی موافقم.
به اتفاقات قبلی هم فکر نکن. انشاالله کا همیشه سلامت باشن.
پاسخ:
ممنووون :))
  • جناب منزوی
  • به دلتون بد راه ندید. با این فکرها بیشتر خودتون رو زجر میدید
    پاسخ:
    :)
    اخ اخ اخ-_____- این دوراهی های اینطوری وقتی خودت خسته ایی حوصله نداری دهن ادموسرویس میکنه ):
    پاسخ:
    هعی..
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی